مقالات

مادران چشم براه

06:54 - 15/8/2020

مادران چشم براه پدیده ای نوظهور از ظلم کلکتیو استبداد، این عنوان بیانگر موقعیت رنج بی ثمر مادرانی ست که در کمال امیدواری و با اضطراب به آینده ای مبهم برای بازیابی فرزندانشان به آسمانها چشم دوخته اند.

مادران ما در هر دو سیستم حکومتی امروز و دیروز ایران همواره مدافعین سینه سپرکرده درحمایت از فرزندانی بوده اند که سالهای متمادی زندگی را در راه امر آزادی انسان، در محدودیت، تبعید وپشت میله های زندان سپری کرده اند و چه بسا در بسیاری موارد فرصت آخرین وداع با اولادشان را قبل از اعدام نیافتند و دریغا که تا پایان زندگیشان در انتظار و چشم براهی به سر بردند و به دیدار جگرگوشه هایشان هیچگاه شاد نگشتند.

کردستان، سرزمینی که بیش از چهار دهه با خصومت و نفرت حاکی از “غیرخودی بودن” و با نگاهی امنیتی از جانب رژیم مذهبی به سلاخی کشیده شده است، کاروانها از “مادران چشم براه” را در تاریخ خود ثبت کرده است . مادران همکار، مادران حمایتگر، مادران پیشمرگ، مادران زندانی، مادران متحمل دردهای بیشمار ناشی از معضل “کردبودن” و آزادیخواهی.

مادرانی که در بمبارانها و قتل عامهای متعدد شوهر و فرزند از دست دادند و برای سالهای سال بار سنگین روانی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از این ضایعه را به جان خریدند، در بی حمایتی زیستند و در نبود سیستم های ارتباطی و شبکه های نشر دادخواهی، صدایشان هیچگاه در وجدان انسانهای بیدار و حق طلب پژواکی نیافت. برای “داده بهیه” مادر مصطفی سلطانیها امکان دست یابی به  نگارنده ای دست نداد تا هنگام نبش قبر دو فرزند اعدام شده اش با دستان خود در شهر تبریز و اعزام به زادگاهشان را ثبت کند و بر تارک تقویم دادخواهی مادران بنگارد. “داده بهیه” مادری از تبار زنان قهرمان، فداکار و فرهیخته ای بود که پنج فرزند آزادیخواهش به دست حاکمان نظام اسلامی در ایران اعدام شدند و کماکان برای دیداربا دیگر فرزندان پیشمرگش سالهای سال کوه و دشت های کردستان را به مسیر و میعادگاه دائمی با آنان تبدیل کرد و تا پایان زندگی در چشم براهی دوباره ی دیدارشان و بودن در جوارشان به سر برد. در آن روزهای سخت حمله به کردستان وسیله ای نبود تا ناله و ضجه این مادر و مادران بسیاری از زنان شجاع کردستان را در پشت دروازه های زندانهای تهران و اصفهان و و سنندج وغیره که برای دیدار چند ثانیه ای فرزندانشان قبل از به دارزدن توسط خلخالیها به زمین چنگ می زدند، به تصویر بکشاند. نگارنده ای نبود تا سیمایی از نهایت توحش قاتلان دولتی را نشان دهد که از زمین و هوا مادرانی را با فرزندانشان در جنگ 24 روزه شهر سنندج هنگام کمک رسانی به مردم آزادیخواه و مدافعان پیشمرگ شهر، به کام بمبهای آتش زای خوشه ای می رفتند، ترسیم کند ، این برگزیده مادران بدینگونه نامشان در خیل بی شمارگمنامان برای همیشه محوشود.

مادر جوانترین و اولین دختر زندانی سیاسی اعدامی در زندان در ابتدای سرکارآمدن جمهوری اسلامی از شهر سقز در کردستان، فضیلت دارایی تا پایان عمر چشم براه دیدار فرزند ماند.

سرنوشت مادران چشم براه، چشم براه جسدهای هرگز پیدا نگشته، چشم براه فرزندان دفن گشته در گورهای دستجمعی و ماندگاری درحبس و زندانهای طولانی چند دهه یی در کردستان ، زندگی پراز درد و رنج و محرومیت شان در زیر آوار ظلم وستم سازمان یافته و روتین در این دیار، خود به تحریر درآوردن رمانهایی را می طلبد که در حقیقت شمه ای از سرنوشت و زندگی زنان ستمدیده کرد و مادران چشم براه و شادی ندیده ای است که آسان و بی صدا در پژواک هیاهوی مسموم وتبعیض آمیز حاکمیت استبدادی خود و فرزندانشان خاموش شدند، ویا خاموش مانده اند اما نامشان و فداکاری و قهرمانیشان برای همیشه در خاطره ها پایدارمیماند. اینان، “شعبده بازان لبخند در شبکلاه درد” اند که به حق درخور و واجد احراز بزرگترین جوائز گرامیداشت از “انسانیت” و “مادربودن” اند.

منبع: https://iran-tc.com/fa/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87-3/?fbclid=IwAR2aKy_VE65uLGFCmwSFkNHg5_GRtCEp65NLSbE_N-PQR-gRHl0eQoxLgFA

06:58 - 15/8/2020 بروز شده است.